در ۱۴۹۲ کریستف کلمب جزیرهای را کشف کرد که هم اکنون کوبا نام دارد. در آن زمان این جزیره به امپراتوری اسپانیا تعلق گرفت. در ۱۵۱۱ اولین اقامتگاههای اسپانیاییها در کوبا تاسیس شد. اسپانیا حدود ۱۰۰ هزار نفر از مردم بومی را به بردگی گرفت، آنها را مسیحی کرد و به جستجوی طلا واداشت. با این وجود پس از گذشت یک قرن عملاً این افراد بومی از بین رفتند. از جمله دلایل این اتفاق، شیوع بیماری عفونی اوراسیایی بود که به دلیل عدم مقاوت بومی گسترش یافت
کوبا به مدت ۴۰۰ سال تحت استعمار اسپانیا قرار داشت (۱۵۱۱-۱۸۹۸). در این مدت اقتصادش بر پایه کشاورزی، معدن و صادرات شکر، قهوه و تنباکو به اروپا و بعدها آمریکای شمالی بود. این کارها در ابتدا توسط بردههای آفریقایی که به کوبا آورده شده بودند انجام میشد. جمعیت کوبا در ۱۸۱۷ عبارت بود از ۶۳۰٬۰۰۰ هزار نفر که ۲۹۱٬۰۰۰ نفر از آنها سفیدپوست، ۱۱۵٬۰۰۰ نفر سیاه پوست غیربرده و ۲۲۴٬۰۰۰ نفر سیاه پوسیت برده بودند.
در ۱۸۹۲ یک مخالف تبعید شده به نام خوزه مارتی، حزب انقلابی کوبا را در نیویورک پایه ریزی کرد. هدف این حزب استقلال کوبا از اسپانیا بود. در ۱۸۹۵، خوزه مارتی برای پیوستن به تلاشهای ماکسیمو گومز به مونته کریستی و سانتو دومینگو رفت. مارتی دیدگاههای سیاسی خود را در بیانیهٔ مونته کریستی به تحریر در آورد. جنگ علیه نیروهای نظامی اسپانیا در ۲۴ فوریه ۱۸۹۵ در کوبا آغاز شد. اما مارتی تا آوریل ۱۸۹۵ نتوانست خود را به کوبا برساند. مارتی در دوس ریوس در ۱۹ می ۱۸۹۵ کشته شد.مرگ او او را به قهرمان ملی کوبا بدل کرد.
حدود ۲۰۰ هزار اسپانیایی کوبا را به توپ بستند. فرماندهٔ نظامی کوبا مردم را کمپهایی فرستاد. در میان بین ۲۰۰٬۰۰۰ تا ۴۰۰٬۰۰۰ شهروند کوبایی بر اثر گرسنگی یا بیماری در این کمپها جان باختند.
کوبا تا پایان جنگ اسپانیا-آمریکا در ۱۸۹۸ همچنان مستعمره اسپانیا باقیماند. پس از جنگ آمریکا-اسپانیا، این دو کشور معاهدهای به نام معاهدهٔ پاریس را در ۱۸۹۸ امضا کردند که طی آن اسپانیا کشورهای پورتوریکو، فیلیپین و گوام را به ازای جمعاً ۲۰ میلیون دلار به آمریکا واگذر کرد.[۷] در یک پیمان مشابه، اسپانیا متعهد شد که از پادشاهی بر کوبا چشم پوشی کند. تئودور روزولت که در جنگ آمریکا-اسپانیا شرکت کرده بود و تا اندازهای نیز به جنبشهای استقلال خواهانه روی خوش نشان میدهد، در ۱۹۰۱ پس از مک کینلی به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد و معاهده را واگذار کرد. به این شکل کوبا در ۱۹۰۲ به صورت رسمی از آمریکا مستقل شد و نام جمهوری کوبا به خود گرفت. تحت شرایط جدید کوبا، آمریکا حق مداخله در امور داخلی کوبا و همچنین روابط اقتصادی و سیاسی اش با دیگر کشورها را برای خود محفوظ نگه داشت.
بین ۱۹۵۳ و ۱۹۵۹ انقلاب کوبا اتفاق افتاد که منجر به براندازی دیکتاتوری فولخنثیو باتیستا ثالدیوار و روی کار آمدن دولت جدید به رهبری فیدل کاسترو گردید. در سال ۱۹۵۲ استقلال خود را از اسپانیا اعلام کرد.
کوبا جزیرهای است کهد میان دریای کارائیب و اقیانوس آتلانتیک شمالی قرار گرفتهاست و دارای مساحتی برابر ۱۱۰۸۶۱ یلومتریباشد.
مرز زمینی آن تنها با پایگاه دریائی ایالات متحدهاست که خلیج گوانتانامو نام دارد.اقلیم کوبا معتدل و بادهای بسامان در این کشور در جریانند. موقعیت جغرافیایی آن ۰۰ ۸۰ غربی و ۳۰ ۲۱ شمالی است.
وارادرو ا : شهری ساحلی در شرق کوبا به طول ۱۹ کیلومتر در کنار شنهای سفید دریا.محل تفریحات ساحلی که بیشتر توریستهای ان را اروپاییها تشکیل میدهند.این شهر در قرن ۲۰ پاتوق آمریکاییهای پولداری بود که با خریدن قطعه زمینی در اینجا و ساختن ویلا اوقات استراحت خود را میگذرانند.کم کم وارادرو انقدر محبوب امریکاییها شد که به پاتوق اصلی گشت و گزار آنها در کوبا تبدیل گشت.
شما جایی به عنوان کازینو نمیبینید به جایش کلوپهای تفریحات دریایی به وفور در اینجا دیده میشوند.انواع زمینهای گلف،هتلهای لوکس ۵ ستاره،سواحل شنای درجه ۱ مخصوص توریستهای ثروتمند کانادایی و بعضا در سالهای اخیر حتی امریکایی وارادرو را به مکانی زنده و شاد برای گردشگران تبدیل کرده است .
در خیابان ها اتوبوسهای دوطبقه قرمز رنگ هر چند متر از هم دیده میشود.بلیط آنها را که بخرید از ۷صبح تا ۷ شب میتوانید هرچند بار که یخواهید با آنها به گشت و گزار در شهر بپردازید.
معروفترین و شناخته ترین بخش شهر هم America plaza نام دارد یعنی جایی که روزگاری بزرگترین کلوپ و پاتوق اصلی امریکاییها بود و امروز جایش یک مرکز خرید نسبتا حقیر قرار گرفته است.
وارادرو درواقع یک خط ساحلی دراز است.بنابراین سوار هرچه که بشوید و بخواهید در شهر گردش کنید تمام مسیر تنها یک خیابان طولانی است.تاکسیهای قدیمی در شهر بسیارند وارادرو.تاکسیهایی که از ماشینهای قدیمی ساخته شده اند و توریستهای شیک و پیک اروپایی و کانادایی دلشان غنج میرود برای یک دور زدن با این شورلتها و بیوکهای داغان…علاوه بر تاکسی میتوانید درشکه هم سوار شوید و تلق تولوق کنان طول خیابان را بپیمایید.اما پشنهاد من چیز دیگری است. وارادرو را باید پیاده طی کرد. وقت گذاشت و لابلای جمعیت زیاد گردشگران وول خورد و از نزدیک فرهنگهای مختلف را دید.این شهر ،شهر زنده ای است.پر از کافه-رستوران-هتل-کلبه-مغازه-دست فروش و آدمهای ریز و درشت با شکل و شمایلهای مختلف که راه رفتن میان آنها و گپ و گفتگو با آنها تجربه جالبی است.
کوباییها شاد و شنگولند.راحت و آسوده بیخیال با لحن طنزگونه و روحیه ای اجتماعی و مردمی.در وارادرو بیشتر این موضوع را متوجه میشوید وقتی از کنار خانه ها و دکان های آنها رد شده و میبینیدشان که لب ایوانها لم داده و گپ میزنند و شما را با سرخوشی به داخل دعوت میکنند.
حیاط بیشتر خانه های وارادرو تقریبا هم سطح با خیابان اصلی است و یک تا دو صندلی راحتی بی استثنا در تمام انها دیده میشود.
و بعضی از همین حیاطهای ساده خانه ها، به کافه و رستورانهای محلی هم تبدیل شده است.زن خانه دارد در خانه اش آشپزی میکند و شما میتوانید در حیاط خانه اش دقایقی لم داده و یا روی تابش تاب بخورید و طعم دست پخت محلی خانم کوبایی را بچشید…آی میچسبد!
مغازه هایشان هم ادم را یاد فیلمهای سینمای دهه ۵۰ میندازد.تنها به شرطیکه عینک رنگی زده باشید.
سرتاسر خیابان پر است از خانه های قدیمی و سنگی که دستی به سرورویشان کشیده اند اما حالت قدیمی و سنتی آن را حفظ کرده اند.بیشتر این خانه ها در طبقات همکف خیابان مغازه های کوچکی است که صنایع دستی مردم همان خانه را میفروشد.
میدانید که کوبا به ساخت نقراه الاتش مشهور است.در این بازارچه ها ی وارادرو میتوانید اشیای دست دوم نقره را که گاه ۵۰ سال از عمرشان میگذرد پیدا کنید.من یکی از آن گل سینه ها را به یادگار گرفته ام…حس جالبی دارد خدا میداند صاحب قبلی او الان زنده است یا نه…
شاید برای شما هم جالب باشد که “ارنست هینگوی” این نویسنده جنجالی و معروف آمریکایی در اینجا در نزدیک هاوانای کوبا چه میکرده که خانه اش امروز به یکی از جاذبه های گردشگری کوبا تبدیل شده است.
همینگوی،نویسنده شهیر آمریکایی عاشق کوبا بود و آن را وقتی فهمید که همان اولین بار به کوبا سفر کرد در سال ۱۹۳۲ و شکار ماهی و قایقرانی در آبهای کوبا تفریح همیشگی اش شد.در آن سالها به هاوانا سفر کرده و در همان هتلی که در پستهای پیشین از آن نوشته و عکاسی کرده بودم اقامت میکرد.تا اینکه سرانجام سال ۱۹۳۹ به حومه هاوانا سفر کرد و در این منطقه خوش اب و هوا در شرق شهر ویلایی خرید تا به صورت دائمی در اینجا زندگی کند.
در همین ویلا با Marta Gelhorn که او هم روزنامه نگار بود در سال ۱۹۴۰ ازدواج کرد و سالهای زیادی از عمرش (حدود ۲۰ سال)را در اینجا صرف نگارش رمانهای جاودان هنریش شد.گرچه بد نیست بدانیم در این دوره از مارتا جدا شد و با همسر بعدیش Mry Welsh در سال ۱۹۴۹ ازدواج کرد.ماری به او در کوبا ملحق شد و بقیه عمر همینگوی در کنار او صرف نوشتن گشت.این سالها سالهای دیکتاتوری باتیستا بود.بعدها همینگوی جزو طرفداران انقلاب کوبا و رهبرانش شد.سال ۱۹۶۰ همینگوی به آمریکا برگشت و یک سال بعد خودکشی کرد.کوباییها مصرانه معتقدند او خودکشی نکرد
در همین ویلا ،کنار همین کتابخانه با ۹۰۰۰ جلد کتاب و پشت همین میز تحریر بود که همینگوی آثار ارزشمند خود را به رشته تحریر در آورد. و سرانجام سال ۱۹۵۴ توانست جایزه نوبل ادبیات را از ان خود سازد.در یکی از سخنرانیهایش گفت که :من شهروند کوبا هستم و کتابهای مهم خودم را در اینجا نوشته ام پس این جایزه متعلق به کشور کوباست و نه آمریکا…
سپس جایزه خود را به پای مجمسه حضرت مریم در یکی از مشهورترین کلیساهای کوبا هدیه کرد.
و اما Pilar قایق ماهیگیری دوست داشتنی همینگوی که پشت قبور فرزندان از دست رفته قرار دارد.این قایق که سالها در آبهای کوبا شناور بوده پس از مرگ نویسنده به موزه شخصی او منتقل میشود.در طی سالها ،پیلار یار همیگشی همینگوی بود که با آن آبهای خروشان خلیج کوبا را در مینورزید ،در ان ماهیگیری کرده و جوایز زیادی را در مسابقات قایقرانی و ماهیگیری بدست میاورد.
همینگوی رمان مشهور “پیرمرد و دریا” را با الهام از این قایق و قصه های درون آن نوشت…
غار Ambrosio : درست بر جاده اصلی وارادرو همانجاییکه اتوبوسهای دوطبقه قرمز رنگ عبور میکنند.با پرداخت مبلغی میتوانید
یک چراغ قوه گرفته و به دیدار غاری که به گفته راهنمای محلی ملیونها سال عمر دارد بروید .
آنچه دیدن این غار را هیجان انگیز تر میکند دیدن نقاشیهای دیواری انسانهای نخستین است.نقوشی که یادآور حضور انسان در هزاره های پیش از میلاد و آغاز هنر نقاشی است. خطوطی که هریک رمزی و حرفی در دل خود دارند که برای انسان امروز شاید ناشناخته به نظر برسد.
این غار بسیار تاریک است و نور طبیعی ندارد فقط با چراغ قوه می توان روشنایی داشت.
نقوشی روی سقف غار و دیوارهای آن کشیده شده برخی از این نقوش هم برمیگردد اولین ساکنان سرخ پوست این جزیره.بعدها برده های سیاه پوست هم در این غار جمع میشدند و در حین انجام مراسم آیینی روی دیوار غار نقاشی می کشیدند آتش روشن میکردند و مراسم قربانی خود را دور آتش انجام میدادند.اما غار همیشه از سفید پوست ها و ساکنین دیگر کوبا مخفی مانده بود تا اینکه سال ۱۹۶۰ کشف و در آن به روی گردشگران گشوده گشت.
2 دیدگاه ها
سلام میخواستم بدونم بهترین تایم سفر برای کوبا چه تایمی هست؟
سلام آقای غلام رحیمی ماه اکتبر بسیار زیباست